والدین می ­توانند بستر مناسبی را برای مشارکت فعال فرزندان در تصمیم­گیری­ های خانوادگی فراهم کنند.
 
چکیدهکودکان در مسیر رشد خود، از لزوم انواع تصمیم­ هایی که در زندگی روزمره می‌گیرند، آگاه می­ شوند. آنها در این مسیر، با پیامدهای تصمیماتشان برخورد می­ کنند. در مقاله زیر فعالیت­ هایی را مطرح می­ کنیم که درواقع تمرینی برای روبه ­رو شدن آنها  با واقعیت­ های زندگی محسوب می­ شود.

تعداد کلمات 1250 /  تخمین زمان  مطالعه 6 دقیقه

مقدمه

فعالیت­ های این مقاله در جهت تشویق توانایی­ های حل مشکلات در کودکان و کمک به آنها در جهت عملی کردن اطلاعات و توانایی­ هایشان طراحی شده است.
حل مشکلات بستگی به این دارد که همۀ نظرات را مورد توجه قرار دهیم. وقتی در دبیرستان و حتی در دانشگاه تدریس می‌کردم، مشکل‌ترین سؤالی که از دانش‌آموزان و دانشجویان می‌پرسیدم این بود که: «شما چه فکر می‌کنید؟» چون آنها مشکلات زیادی داشتند، کم‌کم به این مسئله پی بردم که چگونه می‌توان فکر کردن را نه فقط در کلاس درس، بلکه در خانه آموخت.
فکر کردن به خودی خود یک موضوع مجزا نیست. موضوع اصلی این است که شما در این مورد خاص چه فکر می‌کنید. ما احتیاج به بچه‌هایی داریم که شروع به فکر کردن دربارۀ موضوعات جدی کنند. آنها می‌توانند با تشویق و کسب مهارت ­های مناسب این کار را انجام دهند.
دستورالعمل ما برای حل مشکلات از دو قسمت اصلی تشکیل شده است:
  پرسش و پاسخ را تمرین کنید.
  تصمیم‌گیری­ ها را تمرین کنید.
در بخش اول این مقاله به موضوع پرسش و پاسخ اشاره کردیم، در این بخش تصمیم‌گیری را مطرح می­کنیم. این در واقع همان چیزی است که فعالیت­ های این مقاله بر آن تأکید دارد.
این فعالیت­ ها مختص گروه سنی خاص یا توانایی­ های خاصی نیستند. من بسیاری از آنها را در مورد دانش‌آموزان دبستانی تا دانشجویان، با موفقیت به کار گرفته‌ام. البته نتایج حاصل شده متفاوت است. توقع داریم پاسخ دانشجویان پیچیده‌تر و پخته‌تر از پاسخ دانش‌آموزان دبستانی باشد؛ اما گاهی این طور نیست.
 

تصمیم‌گیری

تصمیم‌گیری کار ساده‌ای نیست؛ اما در مواردی چون موارد زیر این مسئله آسانتر است. وقتی بچه‌ها:
  می‌دانند که می‌توانند به حل مشکلات کمک کنند.
  می‌بینند که یک مشکل می‌تواند بیش از یک راه‌حل داشته باشد؛ اما یک راه خاص، ممکن است بهتر از راه‌حل­ های دیگر باشد.
  می‌آموزند که خویشتندار باشند و قبل از هر کاری دربارۀ مشکل فکر کنند.
 

تصمیم نگرفتن، خود یک نوع تصمیم‌گیری است

تصمیم‌گیری ترس ایجاد می‌کند. برای خود من این گونه بوده است. سال ها پیش پوستری به خانه آوردم که برای من مفید بود. روی پوستر نوشته شده بود: «تصمیم نگرفتن، خود، تصمیم گرفتن است.»
وقتی این مطلب را در یک کتابِ داستان دیدم، فهمیدم که تنها من این احساس را ندارم. از آنجایی که این مسئله را در جاهای زیادی نوشته‌اند، پس افراد زیادی این مشکل را دارند. پس از آن احساس آرامش کردم و شهامتِ تصمیم‌گیری را پیدا کردم.
بچه‌ها را خیلی زود و به صورت فعال در شرایط تصمیم‌گیری قرار دهید؛ به ویژه در تصمیم‌گیریهای خانوادگی. آنها می‌توانند مشارکت فعالی داشته باشند و یا تنها گوش کنند. بدین صورت مراحل تصمیم‌گیری بزرگ‌ترها را می‌فهمند و تشخیص می‌دهند.

فکر کردن و انتخاب کردن، سنین چهار تا هفت سال

  فکر کردن
  ارائۀ گزینه‌هایی برای تصمیم‌گیری
قبل از آنکه بچه‌ها مجبور شوند تصمیم ­های بزرگی در زندگی بگیرند، می‌توانند با تصمیم‌گیری ­های کوچک این کار را تمرین کنند. برای این کار فقط نیاز به ذهنی متفکر دارید.
از بچه‌هایتان بخواهید تصور کنند که در موقعیتهای زیر هستند:
  نمی‌توانید کلیدتان را پیدا کنید و کسی در خانه نیست.
  در مسیر خانۀ دوستتان گم می‌شوید.
  وقتی از مدرسه به خانه می‌آیید، شخصی شما را اذیت می‌کند.
از بچه‌ها بخواهید هر چه بیشتر راه‌حل هایی برای این مسائل پیدا کنند. هیچ نظری را رد نکنید؛ حتی اگر به نظر منطقی نمی‌رسد.
بعد از آنکه بچه‌ها به سه یا چهار راه‌حل رسیدند، بگذارید یکی از راه‌حل­ ها را که به نظر بهترین راه است انتخاب کنند. برای آنکه نتیجۀ بهتری به دست آورید، این سناریوها را همراه با فرزندانتان اجرا کنید:
  مادر شما را صدا می‌کند تا به خانۀ همسایۀ دیوار به دیوارتان بروید؛ اما دم در دوستی به شما می‌رسد و می‌گوید: «بیا برویم بازی کنیم»، شما چه می‌گویید؟
ـ خیلی عجله دارید که به یک میهمانی خیلی مهم بروید و موقعی که دارید بهترین لباستان را می‌پوشید، لباس جِر می‌خورد. چه کار می‌کنید؟
اجازه بدهید حتی فرزندان کوچکتان، اتاقشان را و یا حداقل قسمتی از آن را با سلیقۀ خود بچینند و تزیین کنند.
از بچه‌ها بخواهید برای چارۀ مشکلی که خودشان ایجاد کرده‌اند (نه الزاماً زمانی که در مورد آن مسئله ناراحت هستید) نظر بدهند. مثال: گِل روی کف زمین، لباس هایی که آویزان نشده‌اند و شیری که سر رفته است.
با این روش، به جای آنکه راه‌حلی را به بچه‌ها تحمیل کنیم، خود آنها سهمی در پیدا کردن راه‌حل خواهند داشت و امیدِ آن می‌رود که با راه‌حل هایی که خود پیدا می‌کنند، مشکل حل شود.
 

تصمیم‌گیری آسان نیست، سنین نُه تا دوازده سال

  فکر کردن
  قضاوت در مورد تصمیم­ ها و پی‌آمدهایشان
هر چه بچه‌ها بزرگ‌تر می‌شوند، بیشتر باید از انواع تصمیم­ هایی که در زندگی روزمره در مورد لباس، دوستان، شغل و غیره، می‌گیرند آگاه باشند. تنها به ذهنی متفکر نیاز دارید.
با فرزندتان دربارۀ چند تصمیم مهمی که در گذشته گرفته‌اید صحبت کنید. مثال: خریدنِ اتومبیل، تغییر شغل و ازدواج. دربارۀ مسائلی که قبل از این تصمیم‌گیریها در نظر گرفته‌اید، صحبت کنید. آیا پیامدهای خوب یا بدی داشتند؟ آیا از تصمیم های خود راضی هستید؟ آیا امکان دارد دوباره چنین تصمیم هایی بگیرید؟ برای تصمیم‌گیریها معمولاً نکته‌های مثبت و منفی یک شرایط در نظر گرفته می‌شود. با هم به سود و زیان های ترکِ تحصیل، پرخوری و ولخرجی فکر کنید. چه چیزی به دست می‌آورید؟ چه چیزی را از دست می‌دهید؟
هر وقت که امکان دارد بگذارید فرزندتان با پیامدهای تصمیم­ های خودش برخورد کند. چه خوب و چه بد! دربارۀ اینکه دفعۀ بعد چه کاری می‌توان انجام داد، صحبت کنید.
بچه‌ها را تشویق کنید که برنامه‌ریز باشند: اگر معلم بودند چه می‌کردند؟ اگر پدر بودند چطور؟ اگر مادر بودند؟ نقشتان را با هم عوض کنید تا آنکه دیدگاه­ های معلمان و والدین را درک کنند.
نظر بچه‌ها را برای انتخابِ بهترین جا برای تعطیلات بپرسید. دربارۀ دلایلی که برای انتخابشان دارند و عواملی که تصمیم نهایی براساس آن گرفته می‌شود، مانند وقت و پول گفتگو کنید. بچه‌ها باید با این واقعیت­ های زندگی روبه‌رو شوند و این تمرین­ها می‌تواند مؤثر باشد.
 

مسئلۀ انتخاب

از آنجا که اساس حل مشکلات، بر پایۀ انتخاب است، بچه‌ها باید انتخاب­ های واقعی داشته باشند. برای بچه‌های کوچک‌تر، تعداد گزینه‌ها را محدود کنید. مسائلی را که به عقیدۀ شما تصمیم‌گیری در مورد آنها به عهدۀ خود شماست، به آنها واگذار نکنید. اگر در مواردی که مربوط به بچه‌ها نیست، از آنها بخواهیم تصمیم‌گیری کنند، بعد آنها متوجه شوند که والدینشان در واقع به تصمیم­ های آنها توجه نمی‌کنند، مشکلاتی به وجود می‌آید.
تصمیم­هایی واقعی برای بچه‌ها انتخاب کنید و آماده باشید تا با تصمیم­های آنها زندگی کنید. تصمیم‌گیری­های بچه‌ها همیشه آن چیزی نیستند که ممکن است ما انتخاب کنیم. اگر به بچه‌ها می‌گویید: «تصمیم‌گیری در این مورد با توست»، واقعاً باید به آن عمل کنید.


منبع: دروتی، ریچ؛ (1393)، کلیدهای پرورش مهارت­ های اساسی زندگی در کودکان و نوجوانان، مترجم اکرم قیطاسی، انتشارات صابرین.

بیشتر بخوانید:
 کودکان و مهارت حل مشکلات (بخش اول)
آموزش شعور اجتماعی به کودکان
فعالیت هایی برای تقویت تعقل و تدبیر کودکان (بخش اول)
فعالیت هایی برای تقویت تعقل و تدبیر کودکان (بخش دوم)